سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 3
کل بازدید : 36979
کل یادداشتها ها : 28
خبر مایه

موسیقی


به نام خدایی که خیلی مهربونه….

  

 شمال ، لنگرود،چمخاله...لب ساحل کنار دریا، روی ماسه ها ،.....

پاهایم را توی آب میگذارم....

موج های خروشان یکی بر سر دیگری میکوبند....یک بار این بر سر آن میکوبد و بار دیگر آن دیگری بر سر این....

یک بار این بالادست میشود وآن زیر دست ؛ بار دیگر برعکس...

مثل بازی های خودمان یک بار من سر میگذارم تو قایم شو ، بار دیگر تو سر بگذار و من...

یک بار من آن بالا مینشینم و دستور میدهم یکبار دیگر تو...امروز من و فردا تو....

!!!

....موج های خروشان بر سر هم میکوبند، اما همه ی موج هایی که توی ساحل شنی اند عاقبت آرام میشوند ؛همه شان آرام و کفدار روی پاهایت میلغزند و دوباره گم میشوند توی دریا...

اما آرام شدنشان شرط دارد ساحل دریا اگر شنی نباشد موج ها توی آن آرام نمیشوند ...ساحل اگر صخره ای باشد چه بسا که امواج را خروشان تر و سهمگین تر کنند...

ساحل دلت را برای خدا پر از نرمی کن ... پر از حس تسلیم ...

 

به خودم جرأت میدهم...توی دریا قدمی برمیدارم...به یکباره زیر پایم خالی می شود....

چه تکیه گاه های سستی داریم ما آدم ها ....!مثل لانه ی عنکبوت!

 

دانه های شن با طراوت خاصی از دل دریا روی پاهایم سر میخورند و قلقلکم میدهند.

اسم هایی که روی ماسه های ساحل مینویسم زود محو می شوند...دریا امانشان نمیدهد زو د نوشته هایم را فرو میبلعد و معلوم نیست بار دیگر آن را در کدام ساحل به دستم برساند...

اصلا ازکجا که این شن ها حالاحالاها شن بماند؟

این بازی طبیعت است ...شاید این شن سنگی بشود در اعماق زمین و یا با هزاران سال سختی بشود الماس ... و بعد هزاران جنگ بر سرش رخ دهد ...

و یا کوهی بر فراز دشت یا قسمتی از یک خانه و یا سنگ یک مجسمه ...

شن ها هرکجا که بخواهند نمی روند...

این جبر طبیعت است که آن ها را جا به جا می کند و البته جبر طبیعت از حکمت خدا...

اما تو چه؟ تو نمی توانی هرکجا خواستی بروی؟

تو کجا میروی؟

استقامت در دل کوه و یا شهرت در دل مجسمه؟

آن ذره شن هر کجا برود به کمال شن بودنش میرسد...

حتی اگر همین جا باقی بماند و پاهای مرا قلقک بدهد و بخنداندم....

این برای کمالش کافی است ...

اما تو که شن نیستی ؛ هستی؟

تو خود را به قلقلک دنیا سپرده ای یا به راه دور و دراز تا کوه شدن؟

تا رسیدن به قله ی انسانیت؟

                                                               نوشته شده در: 6/6/86

                                                                   تصحیح در :1/6/88

........

 

پی نوشت:

 

1. نه ...نه اینکه بخواهم خودم را بزنم به آن در ...بزنم به آن در که من نمیدانم ماه رمضان است ونمیدانم که  باید حال و هوای اینجا را عوض کنم...مشکل از این قلم است و از این دل...

خدا توفیق بدهد و قلمم را اصلاح کند...نوک آن را خوب بتراشد برایم...

2.میدانم که نوشته ام اصلا در خور شما نیست و اصلا شاید هیچ ارزشی نداشته باشد.. اما به بزرگی خودتان ببخشید و بگذارید به حساب اینکه آنقدر میتوان برای دریا مشبه و مشبه به نقل کرد که گیجم کرده...

4.اگر هم از قسمت آخرش لجتان گرفته ....منظور نصیحت نداشته ام ...

3.دعا کنید خدا توفیق دهد که متن هایی شایسته تر بنویسم...

 

الهی آمین!

الهم عجل لولیک الفرج...


  
+ سلام دوستان .طاعاتتون قبو ل و التماس دعا.چندتا سوال که میخوام لطف کنید با دقت جواب بدید:1.به نظرشما حافظ قرآن کیه ؟.2شماچه تصوری درمورد یک حافظ قران دارید3.حافظ قرآن چه وظایفی در جامعه داره؟4.شما چه انتظاراتی از اونا دارید؟




+ یه امتحان خیلی مهم دارم التماس دعا


+ با سلام.بی صبرانه منتظر شنیدن انقاداتتان در مورد متن هام هستم.






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ