سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 4
کل بازدید : 36977
کل یادداشتها ها : 28
خبر مایه

موسیقی


الف)*از کجا آمده ام؟!

 

 

من از کجا آمده ام؟ این جا چه میکنم؟از آن زمان که به خاطر می آورم دو پایم روی این زمین سفت بوده و بدنم ، رو ی آن ستون! از ان وقت که یادم می آید نفسی داشته ام که بالا می آمده و پایین می رفته...چشم که باز کردم روی این زمین بودم ، خودم را که نگاه کردم و شناختم که_من_خودم را همینطور یافتم...حتی در کهنه ترین خاطراتم کنکاش میکنم ...من از کجا آمده ام؟

همه ی انسان ها همینطورند ..هیچکس یادش نیست از کجا آمده.اما آن ها که زودتر از من آمده اند میگویند ما تو را می دیدیم که پناهگاه کوچک و امنت را رها میکردی و به دنیای ما آمدیم و ما تو را می دیدیم که طعم حیات را میچشیدی و در آغوش مادرت هر روز بیشتر رشد می کردی و ما تو را دیده ایم آن زمان که هنوز بدنت روی این زمین خاکی ستون نشده بود ،و تورا دیدیم که یک روز روی دوپا ایستادی و شدی همین موجود دوپای امروز...

خدا می دانست یک روز انسان به خودش می آید ، چشم باز میکند و فقط میبیند که "هست" اما هرچه بیشتر فکر میکند که  از کجا آمده، کمتر به نتیجه میرسد...

خدا این ها را میدانست . برای بشر یک کتاب فرستاد گفت بنده ی من این را بگیر و خودت را در آینه زلال آن پیدا کن! دریچه ایست به سمت حقیقت خودت ، قطعه ای است از عرش تا یادت بیاید روزهای بهشت را ..بوی بهشت بپیچد توی خاطراتت ...و یادت بیاید که "تو از منی" و یادت بیاید که تو را برای خودم ساختم...واصطنعتک لنفسی/41طه/...

خدا می گوید بنده ی من من تو را از خاک آفریدم.اما چه خاکی؟ یک گل خشکیده از گلی بدبو(ولقد خلقنا الانسان من صلصال من حمأ مسنون/26حجر) و تو را شکل دادم صورتگری ات کردم. اراده کردم که باش! پس موجود شدی...و از روح خودم در تو دمیدم(و نفخت فیه من روحی /29حجر)

روحی از جانب خودم روحی مقدس ...و با این روح به تو شرافت بخشیدم تو( یک گل خشکیده بدبو) را تا اوج بردم تا جانشینی من در زمین.. وحتی تا رسیدن به ملکوت...

 

********                                    

و انسان دوبعد شد : خاک پست، روح خدایی، حال خودش برگزیند : بشود کاالانعام بل هم اضل؟یا هم ردیف عباد مکرمون؟

بعضی انسان ها فقط به جنبه های خاکیشان نظر میکنند و روح خداییشان را به دست فراموشی می سپارند و یادشان میرود که از آن بالا آمده انداز عرش خدا آمده اند آن وقت است که محکم میچسبند به همین زمین همین جنس خود... خاک و خاک ، تعلقات خاکی....

و بعضی ها ی دیگر در عین اینکه خاکیند اما از شوق رسیدن به ملکوت چشم هایشان خیره به آسمان میماند بال هایشان را باز میکنند و با سرعتی عجیب به سمت او اوج میگیرند...آن ها از تعلقشان به خاک دل میکنند از خودشان دل میکنند، و اوست که حکمت خدا را از روح مقدس فهمیده و اوست که میشود "صبارشکور" شکر گذار "و نفخت فیه من روحی" ...

 

و آدم چشم باز کرد و دید که "هست"...و یک روز چشم میبندد و آن گاه....

 

 

 

ادامه دارد....

 

 

سه شنبه 18اسفند88


  
+ سلام دوستان .طاعاتتون قبو ل و التماس دعا.چندتا سوال که میخوام لطف کنید با دقت جواب بدید:1.به نظرشما حافظ قرآن کیه ؟.2شماچه تصوری درمورد یک حافظ قران دارید3.حافظ قرآن چه وظایفی در جامعه داره؟4.شما چه انتظاراتی از اونا دارید؟




+ یه امتحان خیلی مهم دارم التماس دعا


+ با سلام.بی صبرانه منتظر شنیدن انقاداتتان در مورد متن هام هستم.






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ