سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 4
کل بازدید : 36819
کل یادداشتها ها : 28
خبر مایه

موسیقی


- من شناسی(ویژه نامه تولد1)

 

من آمدم...

و

نسیم رأفت تو اولین درک من از دنیا بود.و صدای گریه خودم پیچید توی گوشم و صدای رحمت تو !و صدای رحمت تو از دهان مادر می آمد که: "آرام باش عزیزکم..."و عکس بهشت را میدیم در رخ مادر و بوی محبت تو را میشنیدم از آغوش او و آرام میشدم....(والله اخرجکم من بطون امهاتکم لاتعلمون شیئا و جعل لکم السمع و الابصار و الافئدة لعلکم تشکرون /78نحل.و خدا شما را از شکم های مادرانتان خارج کرد و برای شما گوش و چشم ها و قلب قرار داد شاید که شکرگذار باشید.)

مرا پرورش دادی تابزرگ شدم (الذی خلقنی فهو یهدین/78شعراء.کسی که مرا خلق کرد پس او مرا هدایت کرد.)

آن زمان که اولین کلمات را مضمضه می کردم تو بودی که بر قلب مادر راندی که نام تو را به من بیاموزد..و زبانم را می چرخاندی و مرا بگو چه ذوق ها که نمیکردم..گفتی :بگو.گفتم.اسم خودت را یادم دادی اسمت را توی قلبم حک کردم...( 1 توضیح دارد)

چند روزی بود که چند قدمی برمیداشتم...هر زمان که می افتادم و صدای گریه خودم را می شنیدم دوباره نسیم رحمتت به صورتم میخورد که : بنده ی من!زندگی است ،دنیاست ...سختی هایش را باید چشید .

و یاد گرفتم که هر وقت زمین می خورم اگر الطاف تو نبود دست نوازشگر و دلداری دهنده مادر به سرم کشیده نمی شد...

 

و تو مرا رشد دادی...

(ثم نخرجکم طفلا ثم لتبلغوا اشدکم.../5حج.سپس شما رابه صورت  طفلی خارج کردیم سپس هدف هدف این است که به حد رشد و بلوغ خویش برسید)

 

...و من گاه به بندگانت دل خوش می کردم و تو را ، تو که یک لحظه از من کوچک غافل نبوده ای-و نیستی-...تو را چه زود از یاد بردم...

وآنگاه تو مرا به زمین میزنی که دوباره یادم بیاید وقت زمین خوردن پناهم که بود کدام آغوش بود و کدام مأمن، که تو را به یاد آورم و خودم را...(لعلکم تذکرون/شاید متذکر شوید.)

و دوباره صدای گریه ام بپیچد توی گوشم و چه صدای آشنایی...اما نه ،این بار گریه تنها نیست ضجه است ، مویه است و ناله ، آدم که بزرگ شود وزنش هم سنگین تر میشود و آن وقت دیگر اگر بخورد زمین به گریه بسنده نمیکند ...اولش خوب داد میزند و هوار و تو فقط نگاهش میکنی ...ناگهان ساکت میشود و نگاهی به خودش میکند و نگاهی به تو...

واگر بفهمد این راز را دوباره ضجه میزند. و این بار ضجه اش از زمین خوردن نیست ،ضجه اش از غفلت است. از غفلت یاد تو ، ازفراموشی آن زمان که تنها پناهش توبودی و آغوش گرم تو.

وشاید اگر مرا به زمین نمی زدی هیچ گاه گریه نمیکردنم و هیچگاه این صدای آشنا و پرنشانه مرا به سمت تو نمی کشاند...

و من ضجه زدم تا خودت بیایی و آرامم کنی.خودت که دعوتم کردی..

و آخرش بشود که : من تو راپیدا کنم.تویی که گویند مهربان تر ازمادری و به حتم برای تشبیه ، موجودی مهربان تر ازمادر نیافته اند...

از ازل تا به ابد در آسمان رحمتت زیسته ام و تو همیشه در رحمتت را بر من گشوده ای..

خدای من! چطور تو را وصف کنم که تو ، تویی! و فقط خودت توصیف خودت.

 

ای مهربان تراز ...

 

 

(ادامه دارد...)

 

*******

 

پی نوشت:

1.این متن نوشته شده در:24فروردین

و

25فروردین ...تولد من.

 

2.وچقدر خجالت زده می شوم از این که بگویم یک سال بزرگ تر شدم درحالی که هنوز خیلی کوچکم.

3.آن یک توضیح این بود که: وقتی که حرف زدن را مضمضه میکنیم و موقع راه رفتن زمین میخوریم به ما یاد میدهند با یا علی ازجا بلند شویم .و چه بسا بچه هایی که این اولین کلامشان بوده و علی از نام های خداست...!

(و هوالعلی العظیم)

 

4.نکند نظردادن را فراموش کنید؟

5.التماس دعا !

 

 

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

بعد التحریر:

-من شناسی (ویژه نامه تولد2)

 

تولد یعنی آمدن ! آمدن یک آدم خاکی دیگر توی این زمین خاکی ؛همه خوشحا ل می شوند به خاطر برکت آوردن آن مولود.خوشحالند به خاطر لطف و رحمت بیشتر خدا،خوشحالند به خاطر:... اما هیچ کس از دل کوچک آن مولود خبر ندارد؛ که چه میکشد،گریه میکند؛جیغ می زند.دلش حسابی میگیرد و بغض می خواهد خفه اش کند.و با آمدنش به این دنیا ، میترکد این بغض چند ماهه.

و جیغ میکشد و ضجه میزند و مویه...که چرا آمدم؟و اگر فرشته ای نبود که دلداریش دهد شاید خودش را می کشت.شاید دنیایی که او پیشتر در آن بوده معشوقه اش شده باشد!شاید هم نه، شاید آن جا احساس میکند که به خدا نزدیکتر است.و دلش برای خدا تنگ شود...بیچاره آن بچه چه بغض سنگین و آه درازی و چه حسرت و داغی بر دلش میماند،اما همه کمی بعد ، این داغ سنگین را یادشان می رود..یادشان میرود تا لحظه ی مرگ...

تا لحظه مرگ که دوباره میخواهند ببرندشاز این جا ؛ببرندش جایی که دنیا نسبت به آن مثل همان رحم تنگ مادر است...و دوباره همان بغض سنگین برگلویش می نشیند ..اما این بار بغض ها با هم فرق دارند:بعضی برای دل کندن از خانواده و اموال و دنیایی که آبادش کرده اند و بعضی از ترس و خوف از اعمالشان و بعضی...

آنجا دوباره این داغ می نشیند روی دل آدم و یادش میاید مبدأش را .یادش میاید که از کجا آمده ..اما اینجا دیگر فرشتگان همه کس را بشارت و دلداری نمی دهند...در آن لحظه بعضی معشوقین خود را میبینند و درسوز عشق انها به سوی خدا پرواز میکنند آنان امامانشان را ملاقات میکنند وفرشتگان به اینان سلام و درود می فرستند.(لهم البشری فی الحیوه الدنیا و فی الاخره...64یونس.)

و لی بعضی دیگر چنین حال خوشی ندارند.فرشتگان آن ها را به ضجه و مویه در میاورند و این بار صدای گریه خانواده اش می پیچد توی گوشش. و دیگر آن وقت رحمت خدا شاید شامل همه نشود.آنان که عمری در دنیا به خوشی های حرام دل بسته اند و صدای خنده ها و شادی های حرام و نا به جا درگوششان بوده حال دوباره صدای گریه میپیچد در گوششان. همان گریه ی پر از حسرت و اندوه .و آنان که همیشه در دنیا از خوف خدا گریسته اند و از لذات حرام چشم پوشیده اند ..برای او ، آنان امروز در گوششان صدای بشارت ملائکه میپیچد که: سلام علیکم ادخلوا الجنه   

 

 

 

 


+ سلام دوستان .طاعاتتون قبو ل و التماس دعا.چندتا سوال که میخوام لطف کنید با دقت جواب بدید:1.به نظرشما حافظ قرآن کیه ؟.2شماچه تصوری درمورد یک حافظ قران دارید3.حافظ قرآن چه وظایفی در جامعه داره؟4.شما چه انتظاراتی از اونا دارید؟




+ یه امتحان خیلی مهم دارم التماس دعا


+ با سلام.بی صبرانه منتظر شنیدن انقاداتتان در مورد متن هام هستم.






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ